دفاع از حقوق بشر یا بازگشت به استعمار کهن ؟

سالهاست که توده های تحت ستم کشورهای عرب بخاطر نارضایتی از سیستم سیاسی - اجتماعی حاکم براین کشورها برعلیه دیکتاتورها بپا خاسته اند. مستبدان حاکم بر این کشورها عموما مورد حمایت و پشتیبانی کشورهای امپریالیستی قرار دارند ، چراکه دول بزرگ سرمایه داری بخاطر تأمین منافع اقتصادی خویش به این قبیل سیستم های حکومتی نیازمندند. از آنجا که اکثر ارگانهای نظامی ، اطلاعاتی و بوروکراتیک کشورهای دیکتاتوری توسط کشورهای غرب سازماندهی می شود، لذا هنگام خیزش توده های به ستوه آمده، آنان به سهولت مسیر مبارزات برحق مردم برعلیه دیکتاتورهارا تغییر می دهند. عوامل دست نشانده خودرا در رهبری جنبشها می گمارند و در حقیقت امپریالیستها هستند که مانع اصلی برقراری دمکراسی در کشورهای دیکتاتوری می باشند.

موج جدید خیزشهایی که تاکنون درکشورهایی نظیر تونس ، مصر و لیبی به سقوط رژیمهای دیکتاتوری انجامیده است نه یک انقلاب ، بلکه تحولاتی است که بر اساس منافع دنیای سرمایه داری شالوده ریزی شده است.


این تحولات که عموما با دخالت مستقیم کشورهای امپریالیستی مانند آمریکا ، فرانسه ، انگلیس و هم پیمانانشان بوقوع پیوسته به معنای خیزش جدیدی است که در پرتو آن ، قدرتهای غرب مانند آمریکا و اروپا در صددند نفوذ امپراتوری گذشته خودرا احیاء نمایند. فرقی ندارد که آنها این لشکر کشی و «فتخ الفتوحات» خودرا امپراتوری بنامند یانه ، مهم این است که آنها با اعمال کنترل مستقیم ازطریق نیروهای ناتو، گماردن مهره های دست نشانده عرب و صد البته با تأیید سازمان ملل اهداف خودرا عملی می نمایند.

دیکتاتوری قذافی نه وسیله مردم لیبی بلکه توسط ناتوفروپاشید
غربیها که هنوز ازسیاست گسترش امپراتوری خود در عراق و افغانستان درس لازم را نگرفته اند، تصور می کنند با تصاحب کشورثروتمندی مانند لیبی، هم بحران اقتصادی آنها کاهش می یابد وهم نفوذ سیاسی آنان برای کنترل بیشتر دنیا تأمین خواهد شد. عروج مجدد امپریالیستها که اکنون در شمال آفریقا بوقوع پیوسته است می تواند در تداوم خود پیامدهای شومی رانیز برای ملل این قاره ، بویژه خاورمیانه به ارمغان آورد.


اگر پیاده کردن مستشاران نظامی ناتودر بن غازی و متعاقب آن بمباران های وحشیانه و چندین ماهه ناتو در لیبی نبود، اپوزیسیون لیبی هرگز نمی توانست طی چند ماه رژیم قذافی را سرنگون کند. اگر چه ناتو تلاش کرد این سیاست خودرا گام بگام عملی کند و از پیاده کردن نیروهای نظامی در این کشور خودداری کند تا در باتلاقی مانند عراق و افغانستان گرفتارنشود ، اما این تغییر تاکتیک ماهیت اعمال تجاوزکارانه و دخالتهای خودسرانه آنهارا نمی پوشاند.


ناتو ظاهرا در لیبی نیروی نظامی پیاده نکرد، اما شگرد دیگری را بکارگرفت که در دراز مدت همان فجایعی را ببارمی آورد که در عراق و افغانستان شاهدیم. برخلاف عراق و افغانستان که آمریکا خود میدان دار صحنه شد ، این بار نقش بیشتری به امپریالیسم فرانسه و انگلیس محول کرد چراکه آنان برای جبران شکستهای پی درپی خود و از دست دادن موقعیت جهانی اشان پس از جنگ جهانی دوم به اینگونه «پیروزیها» نیاز داشتند. فرانسویها که خیلی زودتر از دیگران حافظه تاریخی خودرا از دست می دهند بدون تأمل درباره مکافاتی که در گذشته بخاطر این قبیل لشگرکشی ها در الجزایر ، ماداگاسکار، کنگو، ویتنام و... نصیبشان شده است ، اکنون پشت سر شعبده بازیهای سرکوزی قرار گرفته اند که رؤیای ناپلئون شدن را در سر می پروراند. غافل از اینکه بیداری خلقهای تحت ستم ، بویژه پیشرفت شگفت انگیزعلم و تکنولوژی سراسر گیتی را درنوردیده و دوره این قبیل ماجراجوئیها بسر آمده است.

عوامل هم پیمان ناتو برای سرنگونی رژیم لیبی
به جز بمب افکنهای ناتوکه ده هاهزار بار بر سرمردم لیبی بمب فرود آوردند و به آنها راه نشان دادند که اگر می خواهید زنده بمانید راه بن غازی را برگزینید، مزدوران عرب زبان بسیاری نیز از کشورهای دست نشانده عربی به لیبی گسیل گردید.


از آنجا که رژیم فرانسه ارتش قطر و امارات متحده عربی را آموزش داده ، به ابتکار فرانسویها ، چندین هزار سرباز از کشورهای عربی به بن غازی اعزام شدند. بر روی اغلب کلاه خود آنها نوشته شده بود حریت ، Freedom. کاملا مشخص است که این قبیل کلاه خود ها از قبل ساخته شده بوده است و چه بسا همانهایی است که هنگام سقوط صدام حسین درعراق بکار گرفته شده بود. آنچه در این تعرض آشکار و پیاده کردن سرباز در لیبی ثابت شد ، این واقعیت بود که آنها که کلاه خود حریت ، Freedom را برسر داشتند لیبیائی نبودند و ارتش لیبی نیز چنین لباسهای رزمی نداشته است.

غربیها در لیبی به قتل عام دست زدند تا از قتل عام جلوگیری کنند!
نیروهای ناتوابتدا بن غازی را محل تجمع نیروهای مخالف اعلام کردند و آنجا را بصورت سکوی حمله به طرابلس انتخاب نمودند. از آنجا بود که همه روزه صدها بار شهروندان غیر نظامی طرابلس برای اینکه توسط قدافی کشته نشوند و به «آزادی» دست یابند وسیله ناتوقتل عام می شدند. درچینن وضعیتی برای توده های مردم چه راهی باقی می ماند؟ جنگی نابرابر به مردم تحمیل شده ، بنابراین در نهایت مردم مجبورند به شکست تن دهند و راه بن غازی را بپیمایند تا در آنجا مورد حمایت «پرچمداران حقوق بشر» قرار گیرند و شاهد باشند که هنوز رژیم قذافی سرنگون نشده ، نفت آنها وسیله فرانسویهای به یغمامی رود.

نفت لیبی و وسوسه دنیای غرب
درسال ۲۰۰۳ هنگامیکه وزیر خارجه وقت آمریکا کاندولیزا رایس وسناتور لیبرمن قذافی را در لیبی در آغوش کشیدند، از او بعنوان دوست خوبی یاد کردند.در آن هنگام قذافی درعمل به سیاستهای نئولیبرالی وسازش با شرکتهای فراملیتی نفتی مانند برتیش پترولیوم و چندین شرکت آمریکایی تن داد.

همین سیاست قذافی باعث شد که همه از او راضی بودند تا آنجا که دستگاههای اطلاعات غربی چندین نفر از مخالفین لیبی را به قذافی پس دادند تا وی آنها را در مسلخگاه خود حبس و یا به جوخه مرگ بسپارد. اگر چه غرب از سیاست جدید قذافی اظهار رضایت نمود اما در کنار مراودات سیاسی و تجارت سود آورنفت و فروش کالا از « دخالتهای انساندوستانه» در لیبی نیز غافل نماند.

دست نشاندگان سیا در لیبی و آموزش آنها برای اداره آینده لیبی بجای مردم این کشور
هراز گاهی در اثر کشمشکهای درون حزبی دنیای غرب ویا رقابتهای جناحهای درگیر قدرت ، مطبوعات این کشورها به افشاء بخش ناچیزی از حقایق می پردازند. درهمین رابطه از روزنامه لوموند مورخ ۲ سپتامبر ۲۰۱۱ فاکت می آوریم که بی مدرک سخن نگفته باشیم.


سوابق چهار تن از عوامل سیا که بجای دولت قذافی توسط آمریکا و اروپا گمارده شده اند و هم اکنون پرچم «آزادی » لیبی را با کمک ناتو بدوش می کشند از بدین قرار است:

« محمود جبریل، دیپلمات کارکشته
محمود جبریل دیپلمات باسابقه ای است. او بود که در ۱۰ مارس، با زیرپا گذاردن رسوم دیپلماسی، از بالکن کاخ الیزه فرانسه، اعلام داشت که دولت فرانسه، شورای ملی انتقالی لیبی را به رسمیت شناخته است. بعد از این اقدام دیپلماتیک جنجالی، محمود جبریل، اقتصاددان ۵۹ ساله که تحصیلات خود را در ایالات متحده امریکا گذرانده و سپس در آن کشور مشغول به کار شد، دیدارها و سفرهای خود به اکثر کشورهای جهان غرب و شیخ نشین های عربی به منظور جلب حمایت های سیاسی و مالی را آغاز نمود.

محمود جبریل رسما «نخست وزیر» شورای ملی انتقالی لیبی است ولی در عمل وی مسئول دایره دیپلماسی شورای انتقالی می باشد. محل کار وی بیشتر شهر دوحه در قطر می باشد تا شهر بن قاضی در لیبی. جریان های اسلامی در لیبی با چشم تردید به وی می نگرند و او را «عنصر خارجی» می نامند و هراس دارند که در آینده وی به نفع قانون اساسی لائیک موضع گیری نماید.


علی ترهونی «سالار نفت
علی ترهونی، شصت ساله، که سابقا استاد اقتصاد در دانشگاه سیاتل ایالات متحده امریکا بود، هم اکنون مسئول امور مالی و دایره نفت در شورای ملی انتقالی لیبی می باشد. نامبرده هم اکنون مدیریت و سازماندهی بودجه قیام، ـ که بالغ بر ۲ میلیارد یورو می باشد ـ و راه اندازی صادرات نفت و اخذ درآمدهای کلان نفتی را بر عهده دارد. در ماه آوریل گذشته، وی با کشتی به کمک شورشیان محاصره شده در شهر میسراتا شتافت تا مشکل مالی نیروهای شورشی را حل کند.

اقدامی که حیرت و تحسین اعضای شورای انتقالی را برانگیخت. ناگفته نماند که اخیرا علی ترهونی انتقال شورای ملی انتقالی از شهر بی غازی به طرابلس را رسمیت بخشید. اقدامی انتقامی از سوی این مخالف پرسابقه و قدیمی، که رژیم قذافی غیابا وی را به مرگ محکوم کرده بود.

خلیفا حیفتر، نظامی جاه طلب و بلندپرواز
در دستگاه پیچیده نظامی شورشیان، خلیفا حیفتر از افراد مهم و تعیین کننده می باشد. بعد از ۲۴ سال زندگی در تبعید در ایالات متحده امریکا، در بازگشت به شهر بن غازی در ماه مارس گذشته، خلیفا حیفتر از سوی نیروهای جوان شورشی با گرمی مورد استقبال قرار گرفت. وی بعد از چند هفته، به مقام فرماندهی کل نیروهای شورشی ارتقاء یافت و تا پیوستن عبدل فاتح یونس به نیروهای شورشی، همچنان در این مقام انجام وظیفه نمود.

ناگفته نماند که در ماه ژوئیه گذشته، عبدل فاتح یونس در یک سوء قصد از پای درآمد. در طی سالهای ۸۰ میلادی، خلیفا به عنوان کلنل ارتش سرهنگ قذافی در جنگ چاد شرکت نمود. بعد از شکست ارتش لیبی در این جنگ، وی به نیروهای اپوزیسیون پیوسته و در امریکا مستقر شد. نامبرده از آن زمان به همکاری با سازمان سیا امریکا پرداخته و مسئول عملیات خرابکاری این سازمان علیه دولت لیبی بود.

عبدل حافظ گویا، سخنگوی محرومان
عبدل حافظ گویا، در ابتدا اشغال پست ریاست شورای ملی انتقالی لیبی را به خود وعده داده بود. در نهایت، بدنبال رقابت با مصطفی عبدل جلیل، عبدل حافظ گویا مجبور شد به پست معاونت ریاست شورای انتقالی و سخنگوی این نهاد، بسنده کند. عبدل حافظ وکیل پرسابقه ای است. نام وی در دهه نود میلادی با بر عهده گرفتن پرونده دفاع از خانواده های زندانیان زندان مخوف رژیم لیبی ـ زندان ابو سلیم ـ بر زبان ها افتاد. وی ده سال بعد به ریاست کانون وکلا برگزیده شدو ....»

آیا این سیاست امپریالیستها در خاورمیانه نیز موفق خواهد شد؟
هم اکنون عوامل بسیاری از کشورهای مختلف خاورمیانه نظیر چهار جاسوس لیبیایی که در بالا ذکرآنها رفت در آمریکا و اروپا سرگرم فراگیری درس «دمکراسی و حقوق بشر» می باشند تا در فرصت مناسب به کشورهای خویش گسیل شوند. مثلا برای ایران صدها وب سایت و رادیو و تلویزیون و ماهواره راه اندازی کرده اند و ظاهرا عناصرمخالف رژیم آنهارا اداره می کنند. اگر چه بخشا این عناصر مخالف رژیم حاکم برایران می باشند ولی اکثر قریب به اتفاق این قبیل نهادهای «انساندوستانه» و سازمانهای به ظاهر اپوزیسیون را عوامل دستگاههای جاسوسی غرب اداره می کنند.


اپوزیسیون واقعی رژیم جمهوری اسلامی ایران نه فقط داخل ایران با کیفر شکنجه ، زندان و اعدام روبروست ، بلکه در خارج از کشور نیزتوسط دولتهای غربی به سختی کنترل می شوند وبه بهانه های واهی راه فعالیت آنهارا سد می کنند.درسالهای گذشته شاهد بوده ایم که بخاطر همیاریهای دولتهای غربی چند نفراز افراد فعال اپوزیسیون ایران در خارج از کشور ترورشده اند و قاتلان آنان به راحتی از این کشورها گریخته اند. اگر برحسب اتفاق نیزبعضی از آنان دستگیر شوند، پس از چندی درازای انعقاد قرادادهای کلان اقتصادی با رژیم ایران به جمهوری اسلامی پس داده می شوند.


شاید غربیها در کوتاه مدت از این سیاست خویش راضی به نظر آیندولی آنها دراشتباهند. کشورهای امپریالیستی متوجه عمق احساسات ضد امپریالیستی کشورهای خاورمیانه نیستند. آنها نمی خواهند قبول کنند که حتی مزدورانی که اکنون آنها را به کشورشان دعوت می کنند ، پس از مدتی متوجه می شوند منافعشان تأمین نمی شود ، لذا آنها نیز از غرب روی گردان می شوند.البته این حقیقتی است که وقتی غربیها تغییر و تحول جدی در نظام یک حکومتی را در دستور کار خود قرار می دهند عده ای پیدا می شوند که برایشان هورا می کشند و به آنها خوش آمد می گویند. این عده معمولا انتظار دارند تا به مسند قدرت برسند ولی پس از چندی انتظار آنها برآورده نمی شود . آنها ابتدا به جمع ناراضی ها و سپس به جرگه مخالفین غربی می پیوندند.

چرا در همه کشورها «انساندوستی » غربیها یکسان عمل نمی کند؟
اگر کشورعربستان سعودی و بحرین را در یکسو و لیبی را در سوی دیگر قرار دهیم متوجه می شویم که نبض «بشردوستانه» غربیها همه جا یکسان نمی زند. در عربستان سعودی هنگامیکه مردم بپا می خیزند ، شاه دیکتاتورعربستان به قرآن استناد می کند وفتوا صادر می کند که به فرمان خدا اعتصاب حرام است ، اگر کسی در خیابانها ظاهر شود گردن زده می شود و هرگونه اعتراض خیابانی منسوخ می شود. غربیها نیز منافع اقتصادی اشان ایجاب می کند که در عربستان فتوای شیخ را محترم شمارند و از خیزش مردم چیزی برزبان نیاورند، بخصوص که پادشاه عربستان به طرحی گردن نهاده است که قرار است غربیها بدون بمباران ، مکه را با بودجه ۳۰۰ میلیارد دلار بازسازی کنند!!


بحرین نیز برای منافع عربستان سعودی و آمریکا دارای منافع حیاتی است. تغییرات دربحرین می تواند تأثیرمستقیم بر شیعیان عربستان سعودی بگذارد و دردسرهای پادشاه با فتوا و آیه های قرآن حل نخواهد شد. از اینرومهم نیست که در بحرین هفتاد درصد شیعه زندگی کنند و از حقوق اجتماعی محروم باشند، مهم آن است که منافع اقتصادی غرب محترم شمرده شود. این سیاست یک بام و دو هوای امپریالیستها تازگی ندارد. سابق صدام حسین به کویت حمله کرد و موجب شد تا امپریالیستها به عراق لشکر کشی کنند. اکنون عربستان سعودی بحرین را اشغال کرده و آب از آب تکان نمی خورد. تو گویی از دید امپریالیستها «حقوق بشر» در عربستان سعودی و بحرین مفهوم دیگری جز لیبی و مصر و تونس دارد و آنها هیچ جنایتی در عربستان سعودی و بحرین مشاهده نمی کنند.


درسوریه نیز که مردم این کشور قهرمانانه بپا خاستند تا رژیم دیکتاتوری بشار اسد را سرنگون سازند، تاکنون مدافعان «حقوق بشر» علاقه ای نشان نداده اند تا از مردم بپا خاسته این کشور دفاع کنند. آنها منتظرموافقت شرکای روسی و چینی خود می باشند تا با اعزام هواپیماهای ناتو «دمکراسی» را در این کشورنیز برقرارسازند. این بدکرداریها درشرایطی صورت می گیرد که: کشتاری که در سوریه توسط بشار اسد درحال تداوم است با هیچیک از کشورهای دیکتاتوری عرب قابل مقایسه نیست.

تأثیرسقوط حکومت قذافی در سایر کشورهای منطقه
سیاست سازمان تجارت جهانی و صندوق بین المللی پول بر پایه خصوصی سازی تمام ارکان اقتصادی کشورهاست. برهمین اساس استراتژی پنهان آمریکا و اروپا خارج کردن نفت از دست دولتهاست. سپردن تولید نفت کشورها ، بویژه در خاورمیانه به بخش خصوصی اهدافی است که بطور پنهان و آشکاراز سوی آمریکا ومتحدینش دنبال می شود.
این سیاست موفقیت چندانی نداشته و در کشورهایی که به مهک زده شده نتایج مثبتی ببار نیاورده است. مثلا پس از سقوط رژیم صدام حسین درعراق، آمریکا تلاش کرد نفت این کشور را بدست بخش خصوصی بسپارد ولی در این کار موفق نشد. در کویت نیز این طرح با شکست مواجه شده است.


هرچند اهداف اولیه آمریکا و متحدینش در غارت نفت لیبی به ظاهر تأمین شده ولی در دراز مدت این سیاست نمی تواند در سایر کشورها تدوام یابد. برعکس این قبیل اقدامات امپریالیستها، دیکتاتورها را بسوی ماجراجویی می کشاند و مردم این کشورها هستند که باید تاوان سنگین این نابخردیها را پرداخت کنند.


بطورنمونه سرهنگ قذافی سرمست از آشتی با امپریالیستها به انهدام کوره اتمی اش پرداخت، تمام اسناد و تکنولوژی هسته ای اش را نیزبا هواپیما روانه آمریکا کرد. هنگامیکه آمریکا اطمینان یافت هیچگونه سلاح مرگباری در لیبی نیست ، لذا دوست دیروز غرب دشمن امروزش شد و هواپیما های ناتو بمباران لیبی و کشتن قذافی را در دستور کار قرار دادند. به نظر می رسد اگر این سیاست تداوم یابد سایر کشورها ، نظیر دیکتاتوری - مذهبی حاکم بر ایران ، همانطور که از شواهد پیداست بجای تسلیم به فکر حفظ آینده خود از طریق تقویت توان نظامی بر آید.

این کار علاوه بر لطمه شدیدی که به نیروهای اپوزیسیون و مردم تحت ستم ایران وارد خواهد کرد باعث خواهد شد که رژیم به بهانه « مبارزه ضد امپریالیستی» بخشی ازمردم را در انقیاد نگهدارد. درحالیکه اگر غرب این سیاست را رها کند و بجای بمباران کشورها و جاسوس پروری از سیاست مداخله جویا دست بکشد، نیروهای اپوزیسیون کشورها رشد طبیعی خودرا طی خواهند کرد ، لذا دیکتاتورها بدست خود مردم ساقط خواهند شد. در این حالت است که سرانجام نوعی دمکراسی در این قبیل کشورها برقرار می گردد.هرچند این سیاست صندوق بین المللی پول و سرمایه داران کلان را خوشحال نخواهد کرد ولی به نفع بشریت مترقی است.دنیای غرب بایستی بجای کشورگشایی و بازگشت به سیاست استعمار کهن، راه های جدید اقتصادی و روشهای مترقی تری را برای حل مشکلات خودجستجوکند.


به رغم تمام ادعا های غرب ، تاکنون تمام اقدامات آنها در کشورهای دیکتاتوری به تضعیف جنبش های آزادیخواهانه مردم انجامیده ودرعوض به تقویت جناحهای خشونت طلب حکومتها منجر شده است. هم اکنون رژیم دیکتاتوری جمهوری اسلامی ایران هر گونه حرکت آزادیخواهانه را به بهانه عامل آمریکا و یا ستون پنجم دشمن سرکوب می کند. این رژیم کمترین حقوق دمکراتیکی برای کارگران ایران را به رسمیت نمی شناسد.عموم زحمتکشان ایران از قبیل ، دهقانان ، زنان ، دانشجویان ، معلمین ، کارمندان وخلقهای تحت ستم ایران از حقوق اجتماعی محرومند. در چنین شرایطی فقط مردم ایران می توانند یک حکومتی دمکراتیک را برجای دیکتاتوری موجود بنشانند. این امر مهم از بمبارانهای غرب ساخته نیست و مشکل مردم ایران فقط تار ومارکردن امثال خامنه ای و احمدی نژاد نمی باشد. سیستم دیکتاتوری موجود بایستی بطور کامل درهم پیچد و تمام اقشار مردم در دمکراسی آینده ایران نقش ایفاء نمایند.


A.C.P- Postfach 12 02 06-60115 Frankfurt am Main-Germany

Fax: 00-49-221-170 490 21

Web Site: http://www.iranian-fedaii.de

E-Mail: organisation@iranian-fedaii.de

سایر مقالات:

باراک اوباما ارتجاع شیعه را به ارتجاع سنی ترجیح می دهد

عقب نشینی میرحسین موسوی و مطالبات جنبش اصیل مردم ایران

تشویق مردم به آرامش به نفع کدام طبقه است ؟

پرده دیگری از اعمال ددمنشانه آدم نمایان رژیم جمهوری اسلامی ایران - زجرنامه ی بهاره مقامی یکی از شقایق های له شده ی ایران ، قربانی تجاوز در زندان

جنگهای کوچک ـ قدرتهای بزرگ به قلم Patrick Cockburn

lموضع غرب در برابر رژیمی که قوانین بین المللی رابه سخره گرفته است

شیلی ۱۹۷۳ - ۱۱ سپتامبر دیگری

وضعیت فاجعه بار زندان کهریزک به قلم یکی از آزادشدگان این اردوگاه فاشیستی

چه کسانی حقایق را تحریف می کنند ؟

یادی از رفیق صفرخان (صفر قهرمانیان) به مسعود بهنود که علیرضا نوریزاده و ناصر مستشار هم بخوانند

پیرامون عناصر مرموز و طرز کار خبرچینهای رژیم جمهوری اسلامی ایران- درباره سایت مشکوک اعتراض و همکاری سربلند گرداننده این سایت با رژیم

ناگفته‭ ‬هایی‭ ‬در‭ ‬باره‭ ‬قتل‭ ‬شاپور‭ ‬بختیار‭ ‬در‭ ‬مصاحبه‭ ‬با‭ ‬سخنگوی‭ ‬سازمان‭ ‬چریکهای‭ ‬فدای‭ ‬خلق‭ ‬ایران‭ ‬حسین‭ ‬زهری (بهرام‭(

اکثریت‭: ‬چرچیلیسم‭ ‬یا‭ ‬رسیدن‭ ‬به‭ ‬قدرت‭ ‬به‭ ‬هر‭ ‬شکل- نامه به رفیق بهرام - حسین زهری و پاسخ رسیده‬

 چرا سربازان گمنام امام زمان رفیق بهرام - حسین زهری را هدف تبلیغات سوء خود قرار داده؟

چرا خائنین اکثریتی هر روز گستاخ تر می شوند؟ اظهارات رفیق حسین زهری در باره چاپخانه مخفی سازمان

وضعیت کنونی و جناح بندیهای درونی رژیم جمهوری اسلامی

خمینی چه گفت؟ خمینی چه کرد؟ (در باره دانشگاهها) قبل از به قدرت خزیدن بعد از به قدرت خزیدن

سایت «صدای مردم» متعلق به وزارت اطلاعات رژیم جمهوری اسلامی ایران است

نوار گفتگوی هدایت اشتری لرکی معاون ساوامادر فرانسه با حبیبیان معاون ساواما در تهران

اسناد تبهکاریهای سربازان گمنام امام زمان

به کوبا دست نخواهید یافت - به قلم فیدل کاسترو

ماهوشیاری خودرا از دست نخواهیم داد-درباره ایرج مصداقی تواب و همکار رژیم جمهوری اسلامی ایران


حسین زهری ۱ حسین زهری